عارف و فقیه بزرگ آیتالله جهانگیر خان قشقایی بزرگترین استاد مدرس فلسفه، کلام، فقه، اصول و حدیث بود، اما عمده تخصص و شهرتش در حکمت و فلسفه الهی بود و برای طلاب پدری میکرد.
تخت فولاد مدفن علما، دانشمندان و فضلای بسیاری است که در جامعه ایران اسلامی بسیار تاثیر گذار بوده و هنوز هم هستند، افرادی که از همان اوان کودکی و نوجوانی افراد وارسته و مومنی بودند که پس از گذراندن دورههای بسیاری به درجات بالای علمی و عرفانی رسیدند و منشا برکات بسیاری نیز برای مردم و جامعه شدند.
بسیاری از علما و عرفای مدفون در تخت فولاد از نظر مردم شناخته شده هستند اما هنوز هم مردم از بسیاری از اقدامات و خدمات ارزنده آنان اطلاعی ندارند و حتی از گذشته آنان نیز چیزی نمیدانند چرا که گذشته این افراد میتواند درس بزرگی برای نسل جدید و آیندگان باشد.
خبرگزاری تسنیم در ادامه سلسله گزارشهای ستارگان مدفون در تخت فولاد اصفهان به معرفی آیتالله جهانگیر خان قشقایی، حکیم متأله عارف میپردازد.
آیتالله جهانگیر خان قشقایی، حکیم متأله عارف فرزند محمدخان، از ایل قشقایی طایفه دره شوری تیره جانبازلو، از ساکنان وردشت سمیرم، در حدود سال ۱۲۴۳ق متولد شد.
وی از اوان کودکی عاشق تحصیل بود و کمتر با ایل همراهی میکرد. پدرش که خود اهل کمال بود برای او معلم گرفت و به همین جهت، تحصیلات ابتدایی را در مولد خود فرا گرفت و سپس انگیزه تحصیلات او را به یکباره به اصفهان کوچ داد و به یک طلبه ساده تبدیل شد.
حکیم قشقایی هنگامی که به کسوت طلبگی درآمد، چهل ساله بود و در عین حال، در دوران تحصیل معارف اسلامی و تدریس تا پایان عمر، ملبّس به لباس ایلی خود بود و همانند دیگر افراد ایل، کلاه و زلف داشت.
میرزای عبرت میگوید: « در ایام جوانی به موسیقی شائق بود، چندی مشق تار کرده و از برای تکمیل آن فن به اصفهان آمده، از مدرسه صدر او را خوش آمده، همه روزه صبح و عصر آنجا میرفت. چنانکه از وی حکایت کنند، در هنگام رفتن به مدرسه، در دکان جنب مدرسه، درویشی وی را میخواند و از وطن مألوف و حرفه و نسب او جویا میشود.
جهانگیر خان شرح حال خود را کماکان با درویش در میان میگذارد. میگفت: چون گفتار من به پایان رسید، درویش خیره در من نگریسته، گفت: گرفتم دراین فن، فارابی وقت شدی، مطربی بیش نخواهی بود. گفتم: نیکو گفتی و مرا از خواب غفلت بیدار کردی، هان بگو چه باید کرد که خیر دنیا و آخرت در آن باشد؟ گفت: چنین میآید که تو را فضا و هوای این مدرسه پسند افتاده، در همین جا حجره گرفته، به تحصیل علم مشغول باش. گویند: جهانگیر خان میگفت: من بدین مقام از همّت نفس آن درویش و یمن راهنمایی او رسیدم».
تخصص و شهرت جهانگیرخان در حکمت و فلسفه بود
جهانگیرخان قشقایی بزرگترین استاد مدّرس فلسفه، کلام، فقه، اصول و حدیث بود، اما عمده تخصص و شهرتش در حکمت و فلسفه الهی بود. طب و طبیعیات را نیز به خوبی میدانست و تدریس میکرد؛ چنانکه شاگردان این علمش، از قبیل میرزا ابوالقاسم طبیب احمد آبادی، درس او را بر استاد حاج میرزا محمد باقر حکیم باشی ترجیح داده و مفیدتر میدانستند، اما خود او به هیچ وجه دعوی طب و طبابت نداشت.
جهانگیر خان در مدت ۴۰،۳۰ سال اقامت و تدریس متوالی در مدرسه صدر، شاگردان بسیاری تربیت کرد. در فاصله حدود نیم قرن که پایانش سال ۱۳۲۸ قمری، سال وفات جهانگیر خان یا پنج سال بعد؛ یعنی ۱۳۳۳ قمری وفات آخوند کاشی باشد، کمتر کسی است که در اصفهان تحصیل کرده و در خدمت این دو استاد بزرگ درس نخوانده باشد.
شاگردان جهانگیر خان مشعلدار علم و دانش و فقه بودند
بزرگترین شاگرد جهانگیر خان، استاد علّامه، آقا شیخ محمدحکیم خراسانی بود که مدت ۲۸ سال تا پایان عمر در همان مدرسه، به تدریس فلسفه و تعلیم و تربیت طلاب با همان سبک و شیوه فاضله جهانگیر خان اشتغال داشته و علماً و عملاً به استاد خود تأسی داشت.
جهانگیرخان استاد بزرگان مراجع تقلید بود و شاگردانش اولیای خدا بودند. از مهمترین و شاخص ترین شاگردان مرحوم خان میتوان از آیات عظام و حجج اسلام ذیل نام برد:
میرزا محمد علی شاه آبادی ، سید حسن مشکان طبسی، شیخ محمد حکیم خراسانی، سید صدرالدین هاطلی کوپایی، شیخ محمود مفید، شیخ محمد حسین فاضل تونی، حاج آقا رحیم ارباب، سید ابوالحسن مدیسهای اصفهانی، سید حسین طباطبائی بروجردی ، شیخ محمد جواد آدینهای، آقا ضیاء الدین عراقی، آقا نجفی قوچانی و حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی است.
در واقع شاگردانی که در پرتو تربیت او کمال یافتند، خود هر یک مشعل دار علم و دانش و فقه و استوانههای معارف اسلام بودند.
بیشتر بخوانید
جهانگیر خان اسوهای کم نظیر بود
آیت الله جهانگیرخان قشقایی علاوه بر مقام علمی و فلسفی، در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و تقوا، اخلاق و رعایت آداب معاشرت، حلم، تواضع، سنگینی و وقار، مسالمت، مهربانی و خوش زبانی با عموم طبقات نمونه و یکتا و اسوهای کم نظیر به شمار میرفت.
هیچ کس در تمام عمر از وی حالت تندی و خشم ندید و یک سخن زشت و ناهنجار از زبانش نشنید. کسی را که از جاده دین و مذهب یا اخلاق خارج میدید، به زبانی نرم و با کمال دلسوزی و خیر خواهی دلالت و هدایت می کرد و اکثر دلالتهای او مؤثر واقع میشد.
طلاب مدرسه صدر جهانگیر خان را مانند پدری مهربان میدانستند
روحیات جوانی را هرگز فراموش نکرد و در ایام کهولت نیز به سوارکاری، تیراندازی و نشانه زنی علاقه داشت. برای حفظ سلامتیش همه روزه مقداری پیاده روی میکرد و در اواخر عمر که بیرون رفتن از مدرسه برایش مشکل بود، اطراف مدرسه مدتی قدم میزد. عموم طلاب مدرسه صدر او را چون پدری مهربان دوست داشتند و در مرگ وی به شدت گریستند.
آیتالله جهانگیرخان قشقایی و آیتالله آخوند کاشی هر دو در مدرسه صدر ساکن بوده و این دو عالم تا آخر عمر با یکدیگر رفاقت داشتند و نام «خان» و «آخوند» تا سالها ورد زبان طلاب و فضلا بوده است و حق رفاقت بین دو استاد تا آخر عمر نیز باقی ماند.
چنانکه نقل است، وقتی جهانگیرخان درگذشت، آخوند کاشی در گوشهای از مدرسه صدر نشسته بود، و آه میکشید و ناله میکرد و میگفت: «کمرم شکست».
در این زمان آخوند به قدری مریض احوال بود که برای تشییع جنازه جهانگیرخان، به کمک شاگردانش شرکت نمود. سه شب از ماجرا نگذشته بود که یکی از شاگردان جهانگیرخان او را در خواب میبیند که به وی میگوید: از آخوند تشکر کن که به مشایعت جنازه من آمد. زیرا اذکاری را دنبال جنازهام گفت که موجب نجات من شد.
سرانجام این عارف و فقیه بزرگ در ۱۳ ماه رمضان سال ۱۳۲۸ قمری در اصفهان در ۸۵ سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به سوی محبوب شتافت و در تخت فولاد اصفهان در تکیه سید محمد ترک به خاک سپرده شد.